برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:36
خیلی خب حال اومدم, و با کلی حرف
این روزها من و همسرجان حسابی درگیر کار، زندگی شخصی و ... هستیم. هم جسمی هم فکری یعنی خداروشکر داره پیش میره شاید یه جاهایی سخته اما بازم از پسش براومدیم آرامش مقداری بهمون رو کرده و اما باز مثل سابق همچنان در تلاش و تکاپو هستیم
غریبانه...برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 143 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17
نمیدونم چرا مشکلات تمومی ندارن اگر جایی رنگ خوشی میاد سراغت اما طوفان ها و بادها باز میان سراغ آدم...
الان انقدر گیج شدم و هنگ کردم که نمیدونم چه کنم. میگفتن خدا هیچ کسی رو به چه کنم چه کنم گرفتار نکنه الان خودم میگم، شک کردم به اینکه دلسوزی بیش از حد دارم اینکه دیگران وقتی انقدر بهشون محبت میکنی و حالا قدردان که نیستن که هیچ تازه ازت طلبکارن تازه درصدد ناراحت کردنت بر میان. خدایا خودت صبر بده خودت کمکمون کن، بتونم تصمیمات درست بگیرم آروم باشم و ...
غریبانه...برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17
بعد از کلی کار و استرس من و همسری 4شنبه راه افتادیم به سمت شمال خودمون برای ساختن خونه و کمک به مادرجانم. راه ترافیک داشت و بالاخره رسیدیم و از فردا همش کار داشتیم و کار و در عین حال فامیل های دوست داشتنی مون رو هم دیدیدم و غذاهای خوشمزه و آب و هوای خوب گیلان رو هم نگم دیگه...
در راه برگشت هم ترافیک بود کمی خسته ی کار شدیم البته همسرجانم بیشتر اما خوش گذشت.
خدا رو شکر
غریبانه...برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 138 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17
این روزها نزدیک میشیم به یکی از بهترین روزهای زندگی من و حتمی همسرجان، روزی که انگاری من دوباره متولد شدم و زندگی رو از نو شروع کردم.
روزی که
غریبانه...برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 131 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17
و چه حس زیباییست آرامش
در عین بودن
در حین زیستن
بین تنگناهای زندگی
در کنار تو ...
برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 135 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17
برچسب : نویسنده : 6gharib70 بازدید : 128 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:17